-
تعطیلات شاد:
جمعه 21 مردادماه سال 1390 00:27
تعطیلات شاد: در تعطیلات کریسمس، در یک بعد از ظهر سرد زمستانی، پسر شش هفت سالهای جلوی ویترین مغازهای ایستاده بود. او کفش به پا نداشت و لباسهایش پاره پوره بودند. زن جوانی از آنجا میگذشت. همین که چشمش به پسرک افتاد، آرزو و اشتیاق را در چشمهای آبی او خواند. دست کودک را گرفت و داخل مغازه برد و برایش کفش و یک دست لباس...
-
تسلیت
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 21:46
وفات حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه (س ) را به تمام مسلمانان تسلیت عرض می نمایم
-
داستان مرد مهربان
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 23:58
داستان مرد مهربان تعدادی مرد در رخت کن یک باشگاه گلف هستند... . موبایل یکی از آنها زنگ می زند ,مردی گوشی را بر میدارد و روی اسپیکر می گذارد و شروع به صحبت می کند. همه ساکت میشوند و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند! مرد: بله بفرمایید... زن: سلام عزیزم!... منم!... باشگاه هستی؟ مرد:سلام بله باشگاه هستم. زن: من الان...
-
اغلب اوقات بگذارید « حق » با دیگران باشد:
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 22:11
اغلب اوقات بگذارید « حق » با دیگران باشد: یکی از مهمترین پرسش هایی که می توانید از خودتان بپرسید این است که « آیا می خواهم "حق" با من باشد – یا می خواهم خوشحال باشم؟ » بسیاری اوقات، این دو پرسش یکدیگر را نفی می کنند. حق به جانب بودن و دفاع از مواضع خود ، مستلزم صرف نیروی ذهنی بسیار زیادی است و اغلب ما را با...
-
ایمان واقعی:
یکشنبه 16 مردادماه سال 1390 21:59
ایمان واقعی : روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد امده است . فکر می کنید آن مرد چه کرد؟! خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت؟ او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد...
-
تسلیت
یکشنبه 7 شهریورماه سال 1389 21:57
پیشاپیش شهادت امام اول علی علیه السلام را به تمامی شیعیان و دوست دارانش تسلیت عرض می کنم التماس دعا شب نوزدهم رمضان شب اول قدر
-
در قیر شب
شنبه 5 دیماه سال 1388 23:53
در قیر شب دیرگاهی است در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است. بانگی از دور مرا می خواند، لیک پاهایم در قیر شب است. رخنه ای نیست در این تاریکی: در و دیوار بهم پیوسته. سایه ای لغزد اگر روی زمین نقش وهمی است ز بندی رسته. نفس آدم ها سر بسر افسرده است. روزگاری است در این گوشة پژمرده هوا هر نشاطی مرده است. دست جادویی شب در...
-
خاطرات
شنبه 5 دیماه سال 1388 23:43
دعاى پدر خداوند به پدرم فرزندى عطا نکرده بود و سنّ او از چهل سال مى گذشت که همسر دوّمى انتخاب کرد، بازهم بچه دار نشد. او به فرزندار شدن خود امیدوار بود و ماءیوس نبود تا اینکه خداوند سفر حجى را قسمت او کرد. ایشان در طواف و نماز به سایرین کمک مى کرد و از آنان مى خواست در کنار کعبه براى فرزنددار شدنش دعا کنند و آنان در...